آخرین صاحب لوا
بسم الله الحسین
سلام دوستان وبلاگ منتظر تا هفتم امام ،به احترام اباعبدالله الحسین به روز نمی شود.
دوستان عزیز التماس دعا
یا علی
از عرش از میان حسینیه خدا
آید صدای ناله ی حی علی العزا
جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد
گفتند تسلیت همه بر ساحت خدا
جبریل بال خدمت خود را گشود و گفت
یا رب اجازه ده که شوم فرش این عزا
آدم ز جنت آمد و ناله کنان نشست
در بزم استجابت بی قید هر دعا
او که هزارسال به گریه نشسته بود
یک یا حسین گفت همان لحظه شد به پا
آری تمام رحمت خود را خدا گرفت
گسترد بر محرم و این اشک و گریه ها
آنگاه گفت روضه بخوان ایهاالرسول
جانم فدای تشنه لب دشت کربلا
روضه تمام گشت ولی مادرش هنوز
آید صدای ناله اش از بین روضه ها
در کمد بسته شده بود و هرچه زور می زدم باز نمیشد. مادربزرگم گفت: صلوات بفرست. گفتم :مامانی صلواتی نیست ، انقدر درش محکم بسته شده که با صلواتم باز نمیشه مادر بزرگم گفت:: حالا تو بفرست باز میشه .شروع کردم صلوات فرستادن (الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) هنوز شروع نکرده بودم که دیدم در کمد باز شد. تو دلم گفتم بابا بارک الله این همه تو وبلاگت در مورد صلوات و خیر و برکتش می نویسی هی روایتمیاری، هی مطلب جمع می کنی آخرشم باید مادربزرگت بهت بگه؟؟؟ خیلی خجالت کشیدم هم از خودم هم از مادر بزرگم هم از دوستم که توی خونمون بود و داشت ماجرا رو می دید و و مهمتر از همه از خدا و ائمه اطهار که بهشون اعتماد نکردم .همون طور که داشتم از خودم خجالت می کشیدم برای اینکه یه چیز گفته باشم به دوستم گفتم هر کی ندونه تو که دیدی تو وبلاگم چند بار در مورد صلوات نوشتم. سرشو آروم پایین آورد و گفت: ددیدم تو وبلاگت.
الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ما زین جهان از پی یار می رویم
از بهر دیدن حیدر کرار می رویم
درب بهشت گر نگشایند به روی ما
گوییم یا علی و ز دیوار می رویم.
سلام،غدیرتان مبارک.
خیلی فکر کردم به این که یه وبلاگ نویس سید چه عیدی می تونه به دوستاش در شب عید غدیر بده
به این نتیجه رسیدم که بهترین عیدی روایت زیبایی از کرامات امیرالمومنین علیه السلام هست
که امیدوارم استفاده بکنید.
معرفت قصابی به امیرالمومنین
براى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله دو شتر بزرگ آوردند. حضرت به اصحاب فرمود:آیا در میان شما کسى هست دو رکعت نماز بخواند که در آن هیچ گونه فکر دنیا به خود راه ندهد، تا یکى از این دو شتر را به او بدهم .این فرمایش را چند بار تکرار فرمود. کسى از اصحاب پاسخ نداد. امیرالمؤ منین علیه السلام به پا خواست و عرض کرد:یا رسول الله ! من مى توانم آن دو رکعت نماز را بخوانم .پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:بسیار خوب بجاى آور!امیرالمؤ منین علیه السلام مشغول نماز شد، هنگامى که سلام نماز را داد جبرئیل نازل شد، عرض کرد:خداوند مى فرماید یکى از شترها را به على بده !رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:شرط من این بود که هنگام نماز اندیشه اى از امور دنیا را به خود راه ندهد. على در تشهد که نشسته بود فکر کرد کدام یک از شترها را بگیرد.جبرئیل گفت :خداوند مى فرماید:هدف على این بود کدام شتر چاقتر است او را بگیرد، بکشد و به فقرا بدهد، اندیشه اش براى خدا بود. نه براى خودش بود و نه براى دنیا.آنگاه پیامبر صلى الله علیه و آله به خاطر تشکر از على علیه السلام هر دو شتر را به او داد. خداوند نیز در ضمن آیه اى از آن حضرت قدردانى نموده و فرمود:
ان فى ذالک لذکرى لمن کان له قلب او القى السمع و هو شهید) سوره ق آیه 37. حقا در این موضوع یاد آورى است براى آن کس که داراى قلب هوشیار است یا گوش دل به کلام خدا سپرده و به حقانیتش توجه کامل دارد) سپس رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:هر کس دو رکعت نماز بخواند و در آن اندیشه اى از امور دنیا به خود راه ندهد، خداوند از او خشنود شده و گناهانش را مى آمرزد.
داستانهای بحار الانوار جلد چهارم
خانم ها و آقایونی که این روایات رو می خونید لطف کنید برای زکات این همه نوشته هم که شده نظر بدید.
پیرزنى به حضور پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله رسید، علاقه مند بود که اهل بهشت باشد.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به او فرمود: پیرزن به بهشت نمى رود.
او گریان از محضر پیامبر خارج شد. بلال حبشى او را در حال گریه دید.
پرسید:چرا گریه مى کنى ؟
گفت :گریه ام به خاطر این است که پیغمبر فرمود:پیرزن به بهشت نمى رود.
بلال وارد محضر پیامبر شد حال پیرزن را بیان نمود.
حضرت فرمود:سیاه نیز به بهشت نمى رود.
بلال غمگین شد و هر دو نشستند و گریستند.
عباس عموى پیامبر آنها را در حال گریان دید.پرسید:چرا گریه مى کنید؟
آنان فرمایش پیامبر را نقل کردند.
عباس ماجرا را به پیامبر عرض کرد.
حضرت به عمویش که پیرمرد بود فرمود: پیرمرد هم به بهشت نمى رود.
عباس هم سخت پریشان و ناراحت گشت .
سپس رسول اکرم هر سه نفر را به حضورش خواست ، آنها را خوشحال نمود و فرمود:
خداوند اهل بهشت را در سیماى جوان نورانى در حالى که تاجى به سر دارند وارد بهشت مى کند، نه به صورت پیر و سیاه چهره و بدقیافه
اهمیتى که اسلام براى میوه ها قائل است بیشتر از بسیارى از غذاها است در قرآن مجید آیات زیادى است که بطور عموم نام میوه ها را برده ، و آنها را دلیل بر عظمت آفریدگار قرار داده است.
خداوند آفرید باغهایى که نیازمند به داربست است ، و باغهایى که نیازمند به آن نیست و نیز آفرید خرما و بذرهایى که از جهت خوراک متفاوتند، و بوجود آورده زیتون و انار که برخى شبیه به هم ، و بعضى بى شباهت به یکدیگرند، و هرگاه میوه و ثمره آنها رسید از آنها بهره بردارى کنید.(انعام - 141)
در این آیه ، از خرما، دانه هاى زراعتى (گندم ، جو و برنج ...) زیتون و انار نامبرده شده ، ضمنا باید دانست میوه هایى که در قرآن نام آنها برده شده از نظر خاصیت غذایى با بعضى دیگر از میوه ها قابل مقایسه نیستند..
بهتر است نقش میوه در سلامت انسانها را از زبان یک پزشک غذا شناس بشنویم .دکتر (اتو کارک ) مى گوید:((هر پولى که به مصرف خرید میوه ها برسانید، سرمایه اى است که بخوبى حفظ شده و مقاومت ما را در مقابل بیماریها افزایش مى دهد، شما میگوئید میوه ها گران هستند من از شما مى پرسم دواها چطور؟))
میوه ها را پوست نکنید
یکى از دستورهاى عالى اسلام که پس از گذشت قرنها دانشمندان به فلسفه و حکمت آن پى برده اند،(خیلی زحمت کشیدند!!!) پوست نکندن میوه ها است .
در روایات چنین ذکر شده که امام باقر(ع ) پوست کندن میوه را مکروه مى دانستند .
پوست میوه ها چون در مجاورت هوا و آفتاب قرار گرفته است بیش از گوشت آن داراى مقدار سرشارى از ویتامینها مخصوصا ویتامین (آ) مى باشد. همین طور طبیعت به کمک دیاستاز هایى در پوست میوه ها جمع کرده است گوشت میوه ها را قابل هضم و جذب ساخته است ، بنابراین اگر پوست میوه ها را کنده و به دور بریزیم ، مرتکب خطا و اشتباه بزرگى شده ایم.
(دیاساتاز، مخمرى است که یک ماده غذایى را به ماده دیگر تبدیل مى کند)
میوه ها را بشوئیم
موضوع دیگر دستور شستشوى میوه قبل از خوردن آن است . با پیشرفت دانش هر روز نقابى از چهره دستورات اسلام برداشته مى شود و عظمت پیشواى آن را به تمام جهانیان ثابت مى کند، از جمله احادیث و سخنانى که در مورد شستشوى میوه ها آمده است حدیث ذیل است که امام صادق (ع ) مى فرماید: براى هر میوه اى سمومى است وقتى به دست شما رسید آنرا با آب شستشو بدهید یا در میان آب فرو ببرید.